#17

عزیز من!
زندگی، بدون روزهای بد نمی شود؛بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم.
اما، روزهای بد، همچون برگهای پائیزی ، باور کن که شتابان فرو می ریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان می شکنند، و درخت، استوار و مقاوم بر جای می ماند.

عزیز من!
برگهای پائیزی، بی شک، در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند...

نادر ابراهیمی

#17...

از وقتي اخرين پستو گذاشتم تا همين الان بيرونيم

الانم داريم ميريم جنگل:)))

عاقا از همينجا اعلام ميكنم اين ازمونِ قلمچيو نميرم:))))

آبروم ميره والا^_^

#17...

+یکی از تلخ ترین اتفاقا توو روابط وابستگیهوابستگی که بیاد وسط به هر اندازه که بیشتر بشه به همون اندازه از دوست داشتن کم میکنه چون دیگه اون علاقه نیس که برات اهمیت داره فقط بهش معتادی دیگه عقل و منطقی نداری این وحشتناک ترین نوع رابطس...   +خیلی از همچین اتفاقی برا خودمو جانان میترسیدم اما خوشبختانه نه اون اینجوریه نه من ب قول خود جانان"ما تو کل روز حتی اگر نباشیم هم باهمیم" شرایط من و جانان طوریه که زیاد فرصت حرف زدن با هم رو نداریم ینی برا باهم بودن اکثرا  باید از ساعت خواب یا هرچیزی شبیه به این بزنیم تا بتونیم حرف بزنیم مخصوصا که من با این اوضاع درسم تا دو سال دیگه فرصت زیادی ندارم برا پای گو #17...

مهموني بوديم

تا يه ساعت پيش

انقدر خوردم كه دلدرد گرفتم:))))

الانم بايد بشينم جدا سره درس

ولي حوصلشم نيس:|

بخونم بلكه رستگار شوم:/از استرس دارم خفه ميشم يني:|

 

#17...

عشق رو تغیییرات هورمونی تعبیر میکنید  +اون عشق نیس عزیزجان ها:) اون از جمله حسای بچگونست که سره یسری بحثای بچگونه هم از بین میره از همون روابطی که توش تا تقی به توقی میگن"کات"   عشقی که من ازش حرف میزنم  فقط احساس نیس.یه ترکیبی از منطق و احساسه یه تصمیمه که ی روزه گرفته نشده عشقی که یهویی نبوده خیلی بالا پایین داشته خیلی دوری داشته خیلی توو تنهایی باهاش جنگ شده عشقی که معشوق نبوده و آرامشش بوده... اگر وابستگی بوده 4 ساله که عمر داره شاید عشق نباشه اما تصمیمه جدی ایه برام یه فردی رو برای زندگی انتخاب کردم و هدفامو با ایشون تنظیم کردم ایندم رو جوری بنامه ریزی کردم که تهش به فردی که اینجا با اسم #17...

دلم میخواد یه روز کاملو بزارم فقط و فقط از اول تا اخرش بشینم وبلاگایی که دوس دارموزندگیاشونو حرفای دلشونو از اول تا اخرش بخونم:))) چقدر ساده و صمیمی مینویسید بعضیاتون:) نمیشه راحت از کنار نوشته هاتون رد شد:) +صددرصد اگه ازمون جمعه نتیجه خوبی بگیرم این یه روزو به خودم هدیه میدم:) البته بعد از اینکه #17...

دخترانه هاي من سالها پيش به قتل رسيدند... (تو يه وبي خوندمش...حقيقت محض...) +راستي روزم مبااارك -روزت؟تو كه زن نيستي عه! +عهه خب خانومِ تو كه هستم. -اره ولي دختري.روزِ دختر برات جبرانش ميكنم خب❤️ ... +روزِ دختره نه؟:) من بخاطر درسم فقط بهش گفتم كه آن نميشم...اما جانان كلا بهم گفت نمون حتي با اِس ال #17...

ملت دارن فصل 6 هفته game of thrones رو میبینن اونوخ من تازه فصل دو رو زدم دانخیلی وقت پیش تو وب نوشتم میخوام شرعش کنم هنووز ندیدم:||| یه قسمت از فصل پنج تین ولف مونده اونو اخر هفته ببینم بعد میرم سراغ این:/ ایشالا البته!! +شیمی تموووم:))))بسی هپییی هسدیم:)) +بعد از پستی که گذاشتم حالم خیلی بد شد ب #17...

دلم میخواد داد بزنم...

اسمتو فریاد بزنم

توو کوچه پس کوچه ی شهر

عشق تو رو جار بزنم...:)

+چرا انقدر من دلم براش تنگه؟:(

+بالاخره این اهنگه رو گذاشتم رو وب:)

+هوروش بند:)

-ببین نبودت سخته خب؟

+با همین جملش دلمو لرزوند:))

#17...

هیچی طبق معمول اونجوری که میخوام پیش نمیره

ولی مهم نیس

بالاخره میفهمم چجوری باید راهمو انتخاب کنم

+از ادبیات هیچی سردر نمیارم

فردا ازمونه و نتونستم اخرین درسا رو پیش ببرم

فقطم بخاطر مریض شدنه بد موقع

همیشه باید توو برنامه ی جایی برا جبران گذاشت

الان دیگه هیچ فرصتی ندارم

امیدمم رفته:(

خدایاا:(((

#17...

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

#17...

چند وقتی نبودم بلاگفا دم دمای ازمون بودو استرس شدیدگفتم که بهتون یسری درسا رو نرسیدم بخونم کتابو تا لحظه اخر دستم بود و تموم کردم اما به تست نرسیدم اون تستارم باید برا این ازمون بزنم و کارم یکم سخت تره هنوز دفترچه رو نگاه نکردم تا جوابامو چک کنم ینی راستش اصلا نمیدونستم باید چجوری تحلیل کنم:) که ب ل #17...

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

#17...